طراحی با اثر انگشت
گل قشنگ من خدا رو شکر , گوش شیطون کر !!!! یه دو هفته ای هست که دیگه خیالم راحته,دیگه اصلا برای مدرسه رفتن اذیت نمیکنی,خودت مثل یک آقای متشخص و جنتلمن میری و میای , مشق و تکالیفت رو هم راحت انجام میدی تازه خودت میگی:مامانی بیا با هم مشقامو بنویسیم دو شب پیش رفته بودیم خونه ی دایی محسن , وقتی داشتیم برمیگشتیم تو ماشین بهم میگی:دلم برای دایی محسن میسوزه.!گفتم چرا؟گفتی :چون تنهاست , شب تنهایی میترسه!!(زندایی و سارا رفته بودن شهرستان پیش فرشته)گفتم : خب میموندی پیش دایی.گفتی:نمیشه,آخه مشقامو چیکار کنم؟؟کی بنویسم؟؟!!!!! الهی فدات بشم من که اینقدر به فکر مشقات بودی. یه روز هم اومدم مدرسه که از معلمت بپرسم حال و احوالت چجوریه,ال...